جدول جو
جدول جو

معنی کار خواستن - جستجوی لغت در جدول جو

کار خواستن(رَ تَ)
کار کردن خواستن. استسعاء، تقاضای کار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازۀ حضور خواستن، اذن ورود خواستن، اجازۀ ورود به بارگاه پادشاه خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
معذرت خواستن، درخواست عفو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاری خواستن
تصویر یاری خواستن
کمک خواستن، مدد خواستن
استفاده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داد خواستن
تصویر داد خواستن
کنایه از شکایت به دادگاه بردن و طلب عدل و داد کردن، دادخواهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رَ)
لازم شمردن. سودمند شمردن:
دل روشنت هرچه خواهد بکار
بجای آر از بزم و از کارزار.
فردوسی، ناظر و آبدار و شرابدار. (ناظم الاطباء). مأمور سررشته داری که پرداخت حقوق سپاهیان و تقسیم غنائم در قشون و تهیۀ غذا برای سکنۀ مدرسه و خانقاه از وظایف او بوده است. (مغول و تیموری) (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن. دستوری درآمدن نزد شاه یا امیری کسب کردن:
ز چین نزد شاپور شد بار خواست
به پیغمبری شاه را یار خواست.
فردوسی.
زدربان نباید ترا بار خواست
بنزد من آی آنگهی کت هواست.
فردوسی.
بآواز از آن بارگه بار خواست
چو بگشاد در باغبان رفت راست.
فردوسی.
یعقوب بن لیث رسولی بنزد محمد بن طاهر فرستاد چون رسول یعقوب بیامد و بار خواست، حاجب محمد گفت بار نیست که امیر خفته است. رسول گفت کسی آمد کش از خواب بیدار کند. (زین الاخبار). مرا (احمد بن ابی دواد) بار خواست (خادم خلیفه) و دررفتم و بنشستم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 173).
وزین ایستادن بدرگاه شاه
وزین خواستن سوی دهدار بار.
ناصرخسرو.
که بر در، بار خواهد بنده شاپور
چه فرمایی، درآید یا شود دور؟
نظامی.
خیمه ای دید از دیبا زده و کرسی در میان خیمه نهاده و آن پسر بر آن کرسی نشسته وقرآن میخواند و میگریست، آن یار ابراهیم بار خواست و گفت تو از کجایی گفت من از بلخ... (تذکره الاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا
(رُوَ دَ)
مراد طلبیدن. تمتع و کامرانی خواستن:
بدین شادی اکنون یکی جام خواه
چو آرام دل یافتی کام خواه.
فردوسی.
و رجوع به کامخواهی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کفش خواستن
تصویر کفش خواستن
طلب کردن کفش، سفر کردن بمسافرت رفتن: مقابل کفش نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری خواستن
تصویر یاری خواستن
کمک طلبیدن استعانت، توانایی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام خواستن
تصویر وام خواستن
وام، قرض کردن: (تومرا رنگ و بوی وام مده گر ز تو رنگ و بوی خواهم وام) (فرخی عبد. . 229)
فرهنگ لغت هوشیار
رای خواستن راهنمایی خواستن نظر خواستن از کسی. رای او را پرسیدن عقیده او را درباره مسئله ای سوال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انتقام کشیدن: شاها، ز سنان تو جهانی شد راست تیغ تو چهل سال زاعداکین خواست. (سلجوقنامه ظهیری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکار خواستن
تصویر بکار خواستن
لازم شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمک خواستن
تصویر کمک خواستن
مدد خواستن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار آراستن
تصویر کار آراستن
آماده کردن (برای رزم و غیره) مجهز ساختن: (از ان پس بگفتند کای شهریار سوی رزم ترکان بر آر ای کار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد خواستن
تصویر داد خواستن
عدالت طلبیدن، تظلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
اجازه ورود طلبیدن اذن دخول خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
پوزش خواستن یا غذر خواستن از کسی. پوزش خواستن معذرت خواستن استدعای عفو کردن، مودبانه امری را رد کردن: از پذیرایی دوستش در آن روز عذر خواست. یا غذر خواستن از کسی. پوزش خواستن معذرت خواستن استدعای عفو کردن، مودبانه امری را رد کردن: از پذیرایی دوستش در آن روز عذر خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار خواستن
تصویر بار خواستن
((خا تَ))
اجازه ورود طلبیدن، اذن دخول خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کین خواستن
تصویر کین خواستن
((خا تَ))
انتقام جستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاری خواستن
تصویر یاری خواستن
((خا تَ))
کمک طلبیدن، استعانت، توانایی خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا خواستن
تصویر فرا خواستن
احضار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
پوزش خواستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
Excuse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
excuser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
excusar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
verontschuldigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
scusare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
извинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
desculpar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
przepraszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
вибачати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
entschuldigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عذر خواستن
تصویر عذر خواستن
माफ करना
دیکشنری فارسی به هندی